با رئیس کوچک صحبت کردم. راستش احساس گاگول بودن می‌کنم! چون هیچی از حق و حقوقم نمی‌دونم. رئیس کوچک بهم گفت از نظر قانونی چون این یک کار تیمی بوده و به عنوان پایان‌نامه هم ثبت شده دکتر الف نمی‌تونه ادعا کنه که کل طرح مال اونه. هر چند به عنوان بخش مهمی از کار، کاملا حقش محفوظه و باید بیاد همه چیزو شفاف بگه و ما هم چیزی از حق اونو ضایع نخواهیم کرد.( این چیزیه که رئیس کوچک  گفت، دیگه این که در عمل چه جوری رفتار کنن رو خدا می‌دونه) گفت دقیقا باید بگه چی می‌خواد. مشکلاتش با رئیس بزرگ هم نه به من ربط داره نه به تو( یعنی من) . خلاصه قرار شد من دکتر الف رو راضی کنم ببینتش یا باهاش تماس بگیره. بعدش که با رئیس کوچک حرف زدم با خودم گفتم چرا این وسط هیچ حقی برای خودم قائل نیستم؟  فرض کن چهار پنج نفر با همکاری هم یه غذا رو آماده می‌کنن؛ یکی مواد رو می‌شوره، یکی خرد می‌کنه، یکی سرخ می‌کنه و... حالا یکی از اینا برمی‌گرده میگه چون مثلا من گوشتش رو پختم و علت اصلی خوشمزه شدنش همینه پس کل این غذا رو من پختم! اینجوری نمی‌شه و قانون پتنت ( چه داخلی چه خارجی) این حق رو متعلق به کل گروه میدونه؛ البته درصد سهم هر کس متفاوته اما کسی نمی‌تونه مطلقا کل کار رو صاحب بشه یا فردی از تیم رو از حقش محروم کنه. حالا امیدوارم با هم به توافق برسند و اجازه ندن کار متوقف بشه. واقعیتش اینه که این عمر و زمان منه که با خودخواهی این و اون داره نابود می‌شه و باید محکم باشم و اجازه ندم با ننه غریبم بازی‌هایی که مطلقا هیچ ربطی به من نداره بهم عذاب وجدان بدن و جلوی انجام کارهامو بگیرن. اصلا به من چه که رئیس بزرگ با دکتر الف دعوا داره و حقش رو ضایع کرده؟ من نه حق کسی رو ضایع می‌کنم و نه اجازه ‌میدم حق خودمو ازم بگیرن. دیگه همین.