الان که بی‌خوابی به سرم زده ،‌ به این نتیجه رسیدم که با نهایت تاسف و تاثر دوران خوش خیالی و خوش خواب بودنم تموم شده. من آدمی بودم که سرم رو روی سنگ هم میذاشتم باز عین خرس میخوابیدم. الان هم البته بد خواب نیستم اما امشب با وجود خستگی زیاد خوابم نمی‌بره. احساس می‌کنم وابسته شدم. به خونه‌ی خودم و رختخواب وبالش خودم !‌ شایدم  گرمی حضور مهرداد. احتمالا آخری. سه سال هر روز و شب رو با هم سر کردن لابد تاثیر خودشو گذاشته دیگه.