بعدش که دیگه نفسم بریده بود و گلوم می سوخت و دلم درد گرفته بود و دیگه نای جلو رفتن نداشتم یه نگاه به ساعت انداختم دیدم تازه دو دقیقه گذشته:(اینجا دیگه تصویر واقع گرایانهای از خودم داشتم :
دیگه برنامه رو از حالت ده دو به حالت پنج دو تغییر دادم( پنج دقیقه راه رفتن تند و دو دقیقه دویدن) و به خودم یادآوری کردم که لازم نیست خیلی بی نقص باشی مهم اینه که وسط راه ولش نکنی. فعلا برنامهم اینه که هفتهای دوبار حداقل انجامش بدم. میخوام بگم این برای من کمال طلب که تصورم از فعالیت بدنی اینه که هر روز دو ساعت کامل و بدون خستگی و چه بسا با نشاط وافر ورزش کنی یه قدم خیلی بزرگه. این که هدف و توقعم رو واقع بینانه انتخاب کنم چون اگه بخوام طبق همون تصور کمال گرا پیش برم هرگز انجامش نمی دم. هر روز به خودم یادآوری میکنم که کم بهتر از هیچیه.