امروز صبح خواب میدیدم جلسهی دفاعم هست،اونم کجا؟ خونهی بابا اینا! ورژن قدیمی خونهشونم بود قبل از بازسازی. با هال کوچیکش و بخاری گوشهی هال. داورهامم دکتر ت دو نقطه و دکترمیم بودن. بعدش پایاننامهای که من داده بودم دستشون که بخونن چه شکلی بود؟ یه چرک نویس تمام عیار:)با دست نوشته شده و به شدت شلخته و خط خطی و یه جاهاییش هم خالی گذاشته بودم که بعدن بنویسمشون!( همون جاهایی که تو واقعیت هم ناقصه). مهرداد هم با کت وشلوار و خیلی مودب یه گوشه نشسته بود .خلاصه من توضیحاتمو که ارائه دادم تموم شد بهشون گفتم من میرم تو انباری اگه سوالی داشتید صدام کنید تا بیام!!!:) بعدش رفتم تو انباری گرفتم خوابیدم هی میگفتم خدا کنه ازون جاهایی که ناقصه سوال نپرسن و اینا. صداشونو ولی میشنیدم. مهرداد بهشون میگفت ببینید فلانی خیلی برای این کار زحمت کشیده الانم خیلی خسته هست و خوابش میاد اگه میشه سوالی نپرسید ازش بذارید راحت بخوابه! اونا هم گفتن آره حتما. همینجوریشم کارش واقعا خوب بوده و کلی زحمت کشیده اصلا نیازی به سوال پرسیدن ما نیست!
حالا احساس میکنم تو واقعیت هم همینا داورم بشن. دکتر میم خیلی خوبه اگه بشه. اما دکتر ت دو نقطه فکر نمیکنم چنگی به دل بزنه داوریش. خلاصه این که این روزها فکر دفاع تو خواب و بیداری دست از سرم برنمیداره.خدایا لطفا تا آخر این تابستون شر پایاننامه رو از زندگی من کم کن. آمین!
منم سرِ پایان نامهم پدرم در اومد تقریبا. آخرشم نزدیکِ یک سال دیرتر از تصوراتم تموم شد و خواب و خیالو ازم گرفت تا تموم بشه. و هی بدشانسی و بدبیاری و تاخیر و بی توجهی استاد و چیزای پیش بینی نشده تو مسیرش پیش میومد.
هی خواب میدیدم که باید دفاع کنم، یا باید گزارش تحویل بدم، یا روزِ دفاعه و کارم ناقصه و... . و به جایی رسیدم که یه روز دیدم جمجمه ی سرم خیلی درد میکنه، سر درد نه، جمجمه درد. و نگران شدم که نکنه مریضی مغزی گرفته باشم و رفتیم دکتر و MRI و امثالهم و در نهایت دکتر گفت دردِ جمجمه ت به خاطرِ اعصابه! و از اون روز نزدیک دو ماه استراحت مطلق کردم و اصلا به پایان نامه فک نکردم.
و وقتی باز شروعش کردم، فقط با فکر به اینکه : 6 ماهِ دیگه هیچ خبری از پایان نامه نیست و تموم شده و رفته ادامش دادم و 20 روز خیلی فشرده دورش بودم و تقریبا تکمیلش کردم و بعد از 1.5 ماه هم دفاع کردم و شرش کم شد و رفت.
به این فک کنین که 2 یا 3 یا 4 ماه ِدیگه حتی یادتون نیست که یه زمانی چه استرسی برای پایان نامه داشتین، و یه مدت فشرده وقت بزارین براش. و قبول کنین که چند مدت روزها رو بد و سخت بگذرونین، چون نتیجه ی این روزای بد و سخت میشه اتمام پایان نامه و دفاع و خلاص شدن از شرش.
پ ن: البته من پایان نامه کارشناسی داشتم و بنظر میاد پایان نامه شما برای ارشد باشه.